سماسما، تا این لحظه: 13 سال و 25 روز سن داره

سما جان

تولد دختر دائی

سما جان - دختر دائیت رها   بدنیا آمد سعی میکنم در اولین فرصت عکسشو برات بزارم انشاء الله دوستاهای خوبی بشی برای هم   ...
6 آذر 1390

شش ماهگی سما جان

 دخترگلم  شش ماهگیت تمام شد و مامان اولین روز غذای کمکی را با حریره بادام شروع کرد . خیلی دوست داشتی ولی بلد نبودی بخوری و تمام سر و صورتت را کثیف کردی ...
24 آبان 1390

اولین خاطره تلخ

سلام دخترم می خواهم بعد از تولدت که تا امروز همش خاطره خوش بوده یک خاطره تلخ برات بنویسم در تاریخ ٢١/٥/١٣٩٠ بابای یکتا و کیمیا جان (محمد) به رحمت خدا رفت و یکتای یک ساله و کیما جان در سوگ پدر عزیزشان نشستند خیلی روزهای بدی بود چرا که پدر کیمیا پسر عموی مامان و بابا بود   ...
24 مرداد 1390

واکسن چهار ماهگی

سلام عزیزم بلاخره مامان موفق شد در تاریخ 14/5/90 واکسن چهار ماهگیت را بزنه (زنجیره ) شب خیلی تب کردی مامان و مامان شنهاز تا صبح بیدار موندن  ولی امروز که دارم اینو می نویسم حالت خوبه و رفتی پیش رها جان ...
14 مرداد 1390

لالایی وشعر کودکانه

لالایی لالا لالا گل پونه پلنگ دربیشه می خونه لالا لالا گل خشخاش بابات رفته خداهمراش لالا لالا گل یسته داییت رفته کمربسته لالا لالا گل فندوق مادررفته سرصندوق لالا لالا گل لاله پلنگ درکوه، چه میناله! خورشید خانم خورشید خانم آفتاب کن یک من برنج تو آب کن ما بچه های کردیم از سرمایی بمردیم چه دختری، چه چیزی* چه دختری، چه چیزی دست می کنه تو دیزی گوشتاشو در میاره نخوداشو جا می ذاره دیزی که گوشت نداره کاری به موش نداره ----------------------- *بهجای «چه دختری» می توان گفت «چه پسری» گنجشکک گنجشکک اشی مشی لب بوم ما مشی بارون میاد تر می شی برف میاد گوله میشی میفتی توحوض نقاشی کی در میاره...
16 خرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سما جان می باشد