تولد دختر دائی
سما جان - دختر دائیت رها بدنیا آمد سعی میکنم در اولین فرصت عکسشو برات بزارم انشاء الله دوستاهای خوبی بشی برای هم ...
نویسنده :
حیدری زاد
21:31
شش ماهگی سما جان
دخترگلم شش ماهگیت تمام شد و مامان اولین روز غذای کمکی را با حریره بادام شروع کرد . خیلی دوست داشتی ولی بلد نبودی بخوری و تمام سر و صورتت را کثیف کردی ...
نویسنده :
حیدری زاد
21:35
سما جان در 5 ماهگی
سما جان سلام عزیز بابا این عکس و در روزی که وارد ٥ ماهگی شدی گرفتم و برات گذاشتم ...
نویسنده :
حیدری زاد
21:38
اولین خاطره تلخ
سلام دخترم می خواهم بعد از تولدت که تا امروز همش خاطره خوش بوده یک خاطره تلخ برات بنویسم در تاریخ ٢١/٥/١٣٩٠ بابای یکتا و کیمیا جان (محمد) به رحمت خدا رفت و یکتای یک ساله و کیما جان در سوگ پدر عزیزشان نشستند خیلی روزهای بدی بود چرا که پدر کیمیا پسر عموی مامان و بابا بود ...
نویسنده :
حیدری زاد
23:29
واکسن چهار ماهگی
سلام عزیزم بلاخره مامان موفق شد در تاریخ 14/5/90 واکسن چهار ماهگیت را بزنه (زنجیره ) شب خیلی تب کردی مامان و مامان شنهاز تا صبح بیدار موندن ولی امروز که دارم اینو می نویسم حالت خوبه و رفتی پیش رها جان ...
نویسنده :
حیدری زاد
13:25
لالایی وشعر کودکانه
لالایی لالا لالا گل پونه پلنگ دربیشه می خونه لالا لالا گل خشخاش بابات رفته خداهمراش لالا لالا گل یسته داییت رفته کمربسته لالا لالا گل فندوق مادررفته سرصندوق لالا لالا گل لاله پلنگ درکوه، چه میناله! خورشید خانم خورشید خانم آفتاب کن یک من برنج تو آب کن ما بچه های کردیم از سرمایی بمردیم چه دختری، چه چیزی* چه دختری، چه چیزی دست می کنه تو دیزی گوشتاشو در میاره نخوداشو جا می ذاره دیزی که گوشت نداره کاری به موش نداره ----------------------- *بهجای «چه دختری» می توان گفت «چه پسری» گنجشکک گنجشکک اشی مشی لب بوم ما مشی بارون میاد تر می شی برف میاد گوله میشی میفتی توحوض نقاشی کی در میاره...
نویسنده :
حیدری زاد
22:34
روز تولد سما جان
سما گل قنشنگ بابا در تاریخ ١٥/٠١/١٣٩٠ بدنیا آمد تولدت مبارک ...
نویسنده :
حیدری زاد
11:25