سماسما، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

سما جان

لالایی وشعر کودکانه

1390/3/16 22:34
نویسنده : حیدری زاد
851 بازدید
اشتراک گذاری

لالایی

لالا لالا گل پونه
پلنگ دربیشه می خونه

لالا لالا گل خشخاش
بابات رفته خداهمراش

لالا لالا گل یسته
داییت رفته کمربسته

لالا لالا گل فندوق
مادررفته سرصندوق

لالا لالا گل لاله
پلنگ درکوه، چه میناله!

خورشید خانم

خورشید خانم
آفتاب کن
یک من برنج
تو آب کن
ما بچه های کردیم
از سرمایی بمردیم

چه دختری، چه چیزی*

چه دختری، چه چیزی
دست می کنه تو دیزی
گوشتاشو در میاره
نخوداشو جا می ذاره
دیزی که گوشت نداره
کاری به موش نداره
-----------------------
*بهجای «چه دختری» می توان گفت «چه پسری»

گنجشکک

گنجشکک اشی مشی
لب بوم ما مشی
بارون میاد تر می شی
برف میاد گوله میشی
میفتی توحوض نقاشی
کی در میاره؟
فراشباشی
کی می کُشه؟
قصاب باشی
کی می پزه؟
آشپزباشی
کی می خوره؟
حکیم باشی

عزیز، عزیز جان من*

عزیز، عزیز جان من
کی شوی مهمان من
جارو کنم راه تو
خار نرود پای تو
-------------------------------
*به جای «عزیز» می توان نام کودک را گفت به شرطی کمه فقط دو سیلابی باشد.

کلاغه میگه قارقار

کلاغه میگه قار قار
سفره قلمکار کار
...*جون بره سرکار
نه حالا زوده، نه حالا زوده
------------------------------
* در این جا نام کودک را بگویید.

اتل متل توتِ متل

اتل متل توتِ متل
پنجه به شیر مال شکر
خانومه کجاست؟ تو باغچه
چی می چینه؟ آلوچه
آلوچه سه گردو
خبر بردند به اردو
اردو خبردار شد
حال بگم زار شد
بگم بگم حیا کن
از سوراخ در نیگا کن

یکی بود یکی نبود

یکی بود یکی نبود
سرگنبد کبود
بربریا نشسته بود
اسبه عصاری می کرد
خره خراطی می کرد
شتره نمدمالی می کرد
سگه قصابی می کرد
گربه بقالی می کرد
موشه ماسوره می کرد
بچه موش ناله می کرد
فیله اومد آب بخوره
افتاد ودندونش شکست
گفت:آخ دلکم، دندونکم
چه کنم، چاره کنم
یه چیزی بدین پاره کنم

قصه قصه

قصه، قصه، قصه
نون و پنیر و پسته
بربریا نشسته
این درو واکن
سوز میاد
اون درون واکن
باد میاد
سلیمون، سلیمون
قالی رو بکش تو ایون
گوشه قالی کبوده
اسم عموم محموده
محمود بالا بالا
آش می خوری، بسم الله

 

دویدم دویدم

دویدم و دویدم
سرکوهی رسیدم
دوتا خاتونی دیدم
یکیش به من آب داد
یکیش به من نون داد
نونشو خودم خوردم
آبشو دادم به زمین
زمین به من علف داد
عفلو دادم به بزی
بزی به من پشگل داد
پشگلو دادم به نونوا
نونوا به من آتش داد
آتشو دادم به زرگر
زرگربه من قیچی داد
قیچی رو دادم به خیاط
خیاط به من قبا داد
قبا رو دادم به ملا
ملا به من کتاب داد
کتاب رو دادم به بابا
بابا به من خرما داد
یکیشو خوردم تلخ بود
یکیشو خوردم شیرین بود
بالا رفتیم دوغ بود
پایین آمدیم ماست بود
قصه ما راست بود

آیا بدم، آیا ندم

به کس کسانس نمی دم
به همه کسانش نمی دم
به مرد پیرش نمی دم
به بیسوادش نمی دم
به راه دورش نمی دم
اگر نجیب زاده باشه
خوب امتحان داده باشه
شاه بیاد با لشکرش
خدم و حشم پشت سرش
آیا بدم، آیا ندم

هِلو هِلو هبیزه

هِلو هِلو هبیزه
مرغه رفته ببیزه
آورده مرغ ریزه
مرغه دعواش نمیشه
به حق شاه مردان
دستتو بالا گردان
کوه کو؟ آب شد
آبش کو؟ جو شد
جوش کو؟ تو همبونه
همبونه کو؟ بار شتر
شتر کجاست؟ تو باغچه
چی می خوره؟ برگ چنار
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سما جان می باشد